رایانه همراهم روی پام دارم باهاش کار می کنم .بابام اومده تو اتاقم می گه:رایانه همرات روشنه؟
میگم:پس نه پس!روی زمین داشت گریه میکرد گذاشتم روی پام آروم بگیره
بعد به پدرم میگم باهاش کارداری؟میگه پس نه پس!صدای گریش می اومد،اومدم بهت بگم گناه داره بغلش کن.
سیگار روشن دستمه دارم دودشو میدم بیرون ... اومده میگه فلانی سیگار میکشی؟
نَــه پَــس دارم به بقیه سرخپوست ها علامت میدم که دو تا دلیجان داره میاد!
رفتم پرنده فروشي ميگم آقــا قناريهاي نر و مادتون کدومان ؟ ميگه ميخواي بخري ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ مامور منکراتم اومدم ببينم قفسشون يه وقت مختلط نباشه..!
دختره سه دهه و نیم از زندگیش میگذره تازه میپرسه وقتشه ازدواج کنم ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ برو یه دستگاه کوزه در ابعاد و اندازه ی هیات و هیکل خودت سفارش بده تا به اتفاق سیر و پیاز و بادمجون و گیلاس و لبو در ردیف مجموعه ترشی های منزل قرار بگیری !
رفتم سوپري ميپرسم قهوه تلخ جديد نيومده ؟ ميگه قهوه تلخ؟ ميگم پـَـــ نــه پـَـــ چاي محسن ميخواستم از اينا که آهنربا جايزه داره!
جارو دستم بود داشتم ميرفتم اتاقمو جارو بزنم...عمه ام ديد گفت داري ميري جارو بزني؟! پَـــ نَ پَـــ زنگ زدم بچه ها بيان قسمت ده هري پاتر رو بسازيم !
استاد بهم داده ? !! رفتم پيشش ميگم استاد ميشه چند لحظه وقتتون بگيرم….؟
ميگه نمره ميخواي ؟؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه امر خير مزاحم شدم ، مارو به غلامي بپذير!
رفتم تو پمپ بنزین بنزین بزنم یکی از بچه ها میگه می خوای بنزین بزنی؟
میگم پــ نه پــ زیاد آوردم بنزین می خوام بکشم پس بدم…
دارم حرف میزنم هی زبونم میگیره، بابام میگه:چته زبونت بند اومده؟ میگم پَــ نَــ پَــ میخوام حرف بزنم اینجا بد آنتن میده
وسط جاده خلخال زنجان پنچري ماشينمو مي گرفتم يه آقاه رسيد گفت پنچر شدي؟
گفتم پـَـ نـَـ پـَـ لاستيکم گرمش شد در آوردم هوا بخوره!!